زندگی همین است

متن مرتبط با «دفتر خاطرات من» در سایت زندگی همین است نوشته شده است

بجون خودت من زن ندارم!

  • یه خانومی سرصبح زنگ زده به من و... من: الو سلام بفرمایید! خانومه:سلام و زهرمار چرا سکه ی مهریه این ماهم نیاوردی بدی!؟ من:جااااانم؟ خانوم اشتباه گرفتی! خانومه: تو غلط کردی! فکر کردی صدات عوض کنی نمیشناسمت؟ اگه امروز سکه رو نیاوردی ازت شکایت می کنم! من:عه! خانوم محترم به جون خودت من زن ندارم واشتباه گ, ...ادامه مطلب

  • بیا بیا بکش منو!

  • امروز چندشنبه است!؟دیروزچندشنبه بود!؟دوروز پیش چطور!؟میخوام این بگم که از پنج شنبه تاامروز شرکت تعطیل بوده و کسی هم مسلمانیومده سرکار.پس هیچ اتفاقی هم دراین مدت نیفتاده! خب،امروز ساعت ده دقیقه به هفت اینجانب بداقبال بدشانس پابه ساختمون اداری میزارم و درراه رو قدم زنان به سمت دستگاه ساعت زنی میرفتم،ک, ...ادامه مطلب

  • بدشانس ترازمن دیدید!؟

  • ساعت پنج ونیم صبحه وباچشمهای خواب آلود ازرختخواب گرمم پامیشم ومستقیم راه wc پیش می گیرم.بادلی اسوده وخیال راحت وچشمهای نیمه باز(عذرمیخوام،گلاب به روتون) کاربه اتمام رسوندیم وشیرآب بازکردیم ودیدیم ای دل غافل آب لا موجود!  چشمهارو کامل بازکردیم ودیدیم درآفتابه هم آب لا موجود! دستمال توالت هم که الان چ, ...ادامه مطلب

  • دفترخاطرات

  • چندروزپیش یه سررسید رومیز همکارکناریم توجهم جلب کرد وفکرکردم یه دفترکاریه وباید انجامش بدیم پس برش داشتم تا انجامش بدم وصفحه وسطش که بازکردم اولین کلمه ای که به چشمم خورداسم خودم بود! کنجکاوشدم وخوندمش! متنش این بود: آقای ج پسرخوب ومهربونیه ودرکارهابه همه کمک می کنه.نه خسیسه ونه دست ودلباز.درسته کمی رواعصاب راه میره! اما درکل به دل میشینه ودوست خوبیه برام! اما، وقتی قیافش می بینم تموم محاسن وخوبیاش یادم میره!! این متن درمورد بنده در دفترخاطرات ایشون بود! باخوندنش سریع دفتربستم و گذاشتم سرجاش و به رو خودم نیاوردم وچیزی هم تاحالابهش نگفتم.فقط ازاون ر,دفتر خاطرات یک عاشق,دفترخاطرات عاشقانه,دفتر خاطرات اندروید,دفتر خاطرات عشق,دفتر خاطرات من,دفترخاطرات چوبی,شعر دفترخاطرات,عکس دفترخاطرات,انواع دفترخاطرات,خرید دفترخاطرات ...ادامه مطلب

  • من دیگه حرفی ندارم :-/

  • یه خاطره تعریف می کنم وانتظاردارم دوستان قدیمی مجددا بخندند! شیفت کاریم تموم شده بودوباید می رفتم سمت سرویس امامن بدشانس که خوب می شناسید! همین لحظه آخری گلاب به روتون دستشویی واجب شدم! وخب این دستشویی ارجحیت داشت به سرویس! عذرمیخوام،کارم که تموم شدوشلوارکه کشیدیم بالا،بدو بدو رفتم سمت سرویس اماااا،بی معرفت راننده سرویسه منتظرم نمونده بودو رفته بود.این شدکه مجبورشدم با اتوبوسهای شرکت واحد راهی خونه بشم.ده دقیقه که گذشت اتوبوس اومد ومجددا ازشانس من اتوبوس پربودومجبورشدم اون وسط بایستم.هرایستگاه هم که می رسید ۱۰-۱۲نفرمی ریختن تواتوبوس که باعث می ,من دیگه حرفی ندارم,من دیگه حرفی ندارم فامیل دور,من ديگه حرفي ندارم,من دیگه حرفی ندارم به انگلیسی,من دیگه حرفی واسه گفتن ندارم,دیالوگ فامیل دور من دیگه حرفی ندارم,عکس من دیگه حرفی ندارم,رمان من دیگه حرفی ندارم,عکس من دیگه حرفی ندارم فامیل دور,من دیگه هیچ حرفی ندارم ...ادامه مطلب

  • ومن امشب

  • ومن امشب بی تو، احساس یک ماهی به جداافتاده ازتنگ بلورش رادارم وچه احساس تاریکی!, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها