زندگی همین است

متن مرتبط با «من دیگه حرفی ندارم به انگلیسی» در سایت زندگی همین است نوشته شده است

بهشت زیر پای مادران است

  • اینقدر که خاطرات کودکیم به یادم موندن خاطرات بزرگسالیم نموندن!یه بارم جوجه م که شبا میخوابوندم داخل جعبه کفش گوشه اتاق ازداخل جعبه پریدبیرون وجیک جیک کنان اومد سمتم.و واسه اینکه باصداش باعث بیدارشدن ب, ...ادامه مطلب

  • تقدیم به عشقم

  • فضول! مگه تو عشقمی که اومدی ادامه مطلب هوم!؟ خب عشقم حالا که اومدی بتعریف تابخندیم!! + نوشته شده در  سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۶ساعت 19:28  توسط آقای ج  |  , ...ادامه مطلب

  • بجون خودت من زن ندارم!

  • یه خانومی سرصبح زنگ زده به من و... من: الو سلام بفرمایید! خانومه:سلام و زهرمار چرا سکه ی مهریه این ماهم نیاوردی بدی!؟ من:جااااانم؟ خانوم اشتباه گرفتی! خانومه: تو غلط کردی! فکر کردی صدات عوض کنی نمیشناسمت؟ اگه امروز سکه رو نیاوردی ازت شکایت می کنم! من:عه! خانوم محترم به جون خودت من زن ندارم واشتباه گ, ...ادامه مطلب

  • بیا بیا بکش منو!

  • امروز چندشنبه است!؟دیروزچندشنبه بود!؟دوروز پیش چطور!؟میخوام این بگم که از پنج شنبه تاامروز شرکت تعطیل بوده و کسی هم مسلمانیومده سرکار.پس هیچ اتفاقی هم دراین مدت نیفتاده! خب،امروز ساعت ده دقیقه به هفت اینجانب بداقبال بدشانس پابه ساختمون اداری میزارم و درراه رو قدم زنان به سمت دستگاه ساعت زنی میرفتم،ک, ...ادامه مطلب

  • بدشانس ترازمن دیدید!؟

  • ساعت پنج ونیم صبحه وباچشمهای خواب آلود ازرختخواب گرمم پامیشم ومستقیم راه wc پیش می گیرم.بادلی اسوده وخیال راحت وچشمهای نیمه باز(عذرمیخوام،گلاب به روتون) کاربه اتمام رسوندیم وشیرآب بازکردیم ودیدیم ای دل غافل آب لا موجود!  چشمهارو کامل بازکردیم ودیدیم درآفتابه هم آب لا موجود! دستمال توالت هم که الان چ, ...ادامه مطلب

  • من دیگه حرفی ندارم :-/

  • یه خاطره تعریف می کنم وانتظاردارم دوستان قدیمی مجددا بخندند! شیفت کاریم تموم شده بودوباید می رفتم سمت سرویس امامن بدشانس که خوب می شناسید! همین لحظه آخری گلاب به روتون دستشویی واجب شدم! وخب این دستشویی ارجحیت داشت به سرویس! عذرمیخوام،کارم که تموم شدوشلوارکه کشیدیم بالا،بدو بدو رفتم سمت سرویس اماااا،بی معرفت راننده سرویسه منتظرم نمونده بودو رفته بود.این شدکه مجبورشدم با اتوبوسهای شرکت واحد راهی خونه بشم.ده دقیقه که گذشت اتوبوس اومد ومجددا ازشانس من اتوبوس پربودومجبورشدم اون وسط بایستم.هرایستگاه هم که می رسید ۱۰-۱۲نفرمی ریختن تواتوبوس که باعث می ,من دیگه حرفی ندارم,من دیگه حرفی ندارم فامیل دور,من ديگه حرفي ندارم,من دیگه حرفی ندارم به انگلیسی,من دیگه حرفی واسه گفتن ندارم,دیالوگ فامیل دور من دیگه حرفی ندارم,عکس من دیگه حرفی ندارم,رمان من دیگه حرفی ندارم,عکس من دیگه حرفی ندارم فامیل دور,من دیگه هیچ حرفی ندارم ...ادامه مطلب

  • شبهای دلهره آور

  • اینجایه پروژه بزرگ ملّیه.یه پروژه که ازمدیرعامل گرفته تانگهبان دم درباید شب وروز کارکنند.حالا بماندکه کدوم پروژه است.خلاصه کنم،جایی که من کار می کنم باید درهفته دو شب هم سرکارباشم. اینجاکناراصفهان ودر دشت بزرگ اصفهان واقع شده.یکی ازشبهای کاری،در تک اتاقی جداافتاده وبدور ازسایرکارکنان ودر تاریکی محض اطراف اتاق،بعداتمام کار،رومیز(!)درازکشیدم و مشغول ور رفتن باموبایل بودم(ساعت حدود یک نیمه شب)که صدایی بلندمثل لگدزدن به در من ازجا پروند!بلنددادزدم فلانی لگدنزن وبیاتوو! فکرمی کردم یکی ازهمکارانه که قصدشوخی داره! اما صدایی نشنیدم وبلندشدم ورفتم اطر, ...ادامه مطلب

  • این عکس نگاه کن تا ده سال امیدبه زندگیت بیشترشه!

  •   زندگی،همین است.,آقایان این عکس را نگاه نکنند,به این عکس نگاه کنید,لطفاً به این عکس نگاه نکنید,به این عکس ها نگاه کن ...ادامه مطلب

  • ومن امشب

  • ومن امشب بی تو، احساس یک ماهی به جداافتاده ازتنگ بلورش رادارم وچه احساس تاریکی!, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها